یک بار یک منگول میره قبرستان می بینه همه ی مرده ها سر قبر هایشان نشستن اون مرده ها می پرسه چرا سر قبر ها تون نشستین مرده ها می گن اخه سوال های شب اول قبر لو رفتن باید تا فردا شب صبر کنیم. یه روز یک منگول زیر یک خره خوابیده بوده ازش می پرسنداینجاچکارمی کنی میگه پدرم وصیت کرده زیرسایه عموت باش. یک منگول با زیرشرواری میره مسافرت میگه همه ایران سرای من است. یه منگول ماکسیما میخره پشتش خورجین میزاره. منگول میره بقالی، میبینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست!میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟ یک روز به یک منگول میگن کجا به دنیا اومدی میگه از لپ لپ در اومدم نظرات شما عزیزان:
FUN-FOR-YOU سلام دوستان اگه میخوای نویسنده این وبلاگ بشی در اینجا کامنت بزار ممنون آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
|